۱۳۹۷ آذر ۲۲, پنجشنبه

آشنایی با موسیقی کلاسیک 1

چگونه به موسیقی گوش کنیم؟

بارها شنیده‌ام که "من از موسیقی کلاسیک سر در نمی‌آورم" و گاهی هم با این سؤال مواجه شده‌ام که: اصلاً این موسیقی کلاسیک چیست و چطوری شروعش کنم؟

نمی‌شود گفت این سؤال جواب ندارد. برعکس مشکل اینجاست که آنقدر جواب دارد که جمع‌وجور کردنش ساده نیست.

1 آیا برای درک موسیقی کلاسیک باید موسیقی‌شناس حرفه‌ای بود؟ 
2 برای شروع چه قطعاتی را انتخاب کنیم؟ 
3 هنگام شنیدن یک قطعه به چه نکاتی توجه کنیم؟ 

برای پاسخ به پرسش‌های بالا من صرفاً به تجربیات خودم تکیه می‌کنم. بنابراین در جواب سؤال اول خواهم گفت برای لذت بردن از این دریای بیکران، لزومی ندارد که کسی موسیقی‌دان باشد (که من نبوده و نیستم).


و برای پاسخ به دومین پرسش اولین توصیه‌ام، آثار مشهور هستند. چرا که دقیقاً به همان خاطر که جذاب و همه‌فهم بوده‌اند، موفق شدند که درگذر زمان چنین جایگاهی پیدا کنند. (با این تأکید که همه‌گیر بودنشان، به معنای عامه‌پسندی یا سادگی نیست).

عمق این آثار به‌گونه‌ای است که با شناخت بیشتر، میزان درک و لذت شنونده، تغییر خواهد کرد.

توصیهٔ دومم آثار کوتاه و ارکسترال است. تنوعی که ارکستر به موسیقی می‌دهد به جذاب‌تر شدنش کمک زیادی می‌کند.



اما سومین و مهم‌ترین پرسش یعنی چگونه گوش کنیم؟

ابتدا تأکید کنم که هیچ نسخهٔ معجزه‌آسایی بلد نیستم. اینها تنها چند توصیه است که موارد نقض فراوانی هم دارد.


موسیقی کلاسیک، جای جزئیات و دقت در اجزاء است. یک نغمه به‌سادگی نواخته و رها نمی‌شود. آهنگساز با آن کشتی می‌گیرد. زیر و رویش می‌کند، بسطش می‌دهد و به اشکال مختلف اجرایش می‌کند. برای شنونده، جذابیت در همین تعقیب ملودی و نظارت بر حوادثی است که پیرامون ملودی رخ می‌دهد.

در مجموعهٔ "کتاب‌های منتخب زندگی‌ام"، در توضیح سومین کتاب، اشاره داشتم به قطعه‌ای موسیقی که به‌اشتباه گمان کرده بودم اثری از بتهوون است. مدت‌ها بعد فهمیدم که این‌طور نیست اما این قطعهٔ سه و نیم دقیقه‌ای، کل زندگی من را دگرگون کرد. و در این حرف کوچک‌ترین اغراقی نیست.

George Bizet 1838-1875

این قطعه بخش پایانی از سوئیت آرلزین شماره ۲ اثر ژرژ بیزه آهنگساز ناکام و باقریحهٔ فرانسوی است که با اپرای جاویدان کارمن (که اغلب ما به طریقی با ملودی‌هایش آشنا هستیم) در تاریخ موسیقی جایگاه ممتازی دارد. حسرت می‌خوریم که تنها سی و هفت سال عمر کرد و دریغا که در زمان حیات طعم موفقیت را نچشید. استقبال عظیمی که از اپرای کارمن شد، پس از مرگش رخ داد!
حالا برویم به سراغ آن قطعهٔ موسیقی.

با توجه به این که دیدن لینک‌های یوتیوب در ایران مشکل است و ضمنا به خاطر قوانین کپی‌رایت احتمال حذف لینک از مبدا هم وجود دارد، لینک دانلود قطعه را هم  گذاشتم

 این ملودی اول است



یک مارش زیبا. اینطور نیست؟ و حالا در ادامه مجددا همان ملودی که با خودش ترکیب شده



در ادامه می‌رسیم به دومین ملودی که نغمه‌ای است کاملا مستقل و متفاوت با نغمهء اول
 Download




جالب شد! در ادامه، این دومین نغمه با ارکستر کامل و با شکوه اجرا می‌شود




از اینجا به‌بعد بود که سنگ بنای انقلاب شنیداری من، پایه‌گذاری می‌شود. ملودی اول به دو قسمت می‌شود. ابتدا تنها قسمت اولش اجرا می‌شود اما در ادامه، ملودی دوم اجرا می‌شود و این کار دوباره تکرار می‌شود




در ادامه، در ادامه در ادامه... و این آن لحظهٔ انقلاب در زندگی من است. زمانی که با بهت‌زدگی متوجه شدم هم‌زمان هر دو ملودی در حال اجرا هستند. می‌توانم هر دو را بشنوم و این ترکیب چقدر جادویی است! تا آخرین نفس‌های زندگی‌ام، وامدار ژرژ بیزه خواهم بود. که مرا به این تعقیب و جستجو در میان نغمه‌های گوناگون کشاند. 



 این‌گونه بود که کنجکاوی من در خصوص موسیقی کلاسیک شروع شد و آتشی به جانم زد، بس دل‌فریب و هوش‌ربا. و ضمنا ببینید رقص نوازندگان و رهبر ارکستر را




سخن پایانی
کوشش من در این بود که یکی از جنبه‌هایی که در زمان گوش کردن به موسیقی می‌توانید به آن دقیق شوید را نشان بدهم. تعقیب ملودی و پیدا کردنش در هیاهوی ارکستر. از اینجا ببعد با شماست که از این اقیانوس چه بهره‌ای می‌گیرید.



توضیحات اضافی
سوئیت آرلزین در اساس یک نمایش موزیکال و همراه با گروه کر بود که با شکست مطلق مواجه شد. بعدها بیزه برای نجات این ملودی‌های زیبا و احیای آن‌ها، بخش آوازی را حذف کرد و بر اساس اثر اولیه، سوئیتی در چهار بخش برای یک ارکستر کامل نوشت. بهترین تعریفی که از سوئیت (در این کاربرد) می‌توانم بکنم، مجموعه یا شاید بهتر باشد بگویم "گلچین" است. از این سوئیت استقبال زیادی شد.
چهار سال پس از مرگ زودهنگام بیزه و هنگامی‌که اپرای کارمن‌اش ستارهٔ اپراخانه‌ها شده بود، دوست و همکار نزدیکش "ارنست ژیرو" مجدداً آرلزین را مورد بررسی قرار داد و از متن اصلی نمونه‌های بیشتری استخراج کرده و دومین سوئیت را به چاپ رساند. سوئیت دوم هم از چهار قسمت تشکیل شده و چون ارنست ژیرو کاملاً به متن بیزه وفادار مانده، اثر هم‌چنان تمام و کمال، کار خود ژرژ بیزه محسوب می‌شود. گو این‌که تلاش ارزنده و قابل‌تقدیر ژیرو را هم نمی‌شود ندیده گرفت


اگر دوست داشته باشید که کل این دو سوئیت را بشنوید، این یک اجرای ویژه است. ناتالی شتوتزمن رهبر فوق‌العادهء فرانسوی همراه با ارکستر سلطنتی استکهلم، اجرایی شنیدنی (و دیدنی) به یادگار گذاشته‌اند. ضمنا این بانو، خوانندهء برجسته‌ای هم هستند.



  

۱۳۹۷ مهر ۱۲, پنجشنبه

توت‌فرنگی‌هایی که توت نیستند



اشتباهی عجیب در ترجمهٔ نام فیلم توت‌فرنگی‌های وحشی


گمان می‌کنم که اغلب دوستداران سینمای هنری و به‌خصوص سینمای اروپا، با فیلم "توت‌فرنگی‌های وحشی" شاهکار سینماگر مؤلف ِسوئدی؛ اینگمار برگمان آشنا هستند.


  • آیا می‌دانستید که این فیلم هیچ ربطی به توت‌فرنگی ندارد؟
  • چرا چنین اشتباهی در ترجمه رخ داده؟

وقتی اولین بار فیلم را دیدم، بی‌نهایت مجذوب و مفتونش شدم. اما همان موقع سؤالی برایم پیش آمد. اسم فیلم چه ربطی به توت‌فرنگی داشت؟
بار دیگر که فیلم را می‌دیدم، گوشه چشمی هم برای یافتن این پاسخ داشتم اما در هیچ لحظه‌ای از توت‌فرنگی خبری نبود


ویکتور شوستروم و بی‌بی اندرسون درتوت‌فرنگی‌های وحشی 1975

تا پس از سال‌ها بالاخره ربطش را کشف کردم. اسم فیلم اصلاً "توت‌فرنگی‌های وحشی" نیست!



کل این موضوع به یک سوءتفاهم یا بهتر بگویم سوء درک از نام فیلم برمی‌گردد. به نکته‌ای در زبان سوئدی. 

نام فیلم Smultronstället  است. در نگارش سوئدی اگر اسمی خاص از ترکیب چند کلمه درست شده باشد، همهٔ حروف را به هم می‌چسبانند. مثلاً اگر بخواهیم با الگوی سوئدی بنویسیم صندوق بیمه همگانی، خواهیم نوشت صندوقبیمههمگانی. اولش ترسناک است اما بعداً چشم عادت می‌کند که حروف را بشکند!


اسم فیلم هم از دو بخش تقسیم شده Smultron و Stället  
بخش اول یعنی توت‌فرنگی وحشی. میوه‌ای جنگلی، ریز، با طعمی بسیار مطبوع و خوش عطر. و البته به خاطر طبیعتش کمتر در دسترس و لاجرم خیلی گرانتر از توت‌فرنگی پرورشی.


توت‌فرنگی وحشی

اگر اینگمار برگمان می‌خواست اسم فیلمش را بگذارد توت‌فرنگی وحشی، خیلی ساده می‌نوشت Smultron
اولین اشتباه مترجم این بود که فراموش کرد که در این نام، بخش دومی هم وجود دارد Stället
که یعنی جا، محل. گاهی برای اشاره به یک مکان مثل "گاه" (در زبان فارسی) به دنبال برخی کلمات می‌چسبد. مخفیگاه، قرارگاه، آوردگاه. البته میشود "محل" هم نوشت. محل ِقرار، جای مخفی شدن.  
بنابراین اگر با الگویی که گفتم بخواهیم کلمه را ترجمه کنیم می‌شود "جایی که بوته توت‌فرنگی وحشی دارد". اتفاقاً در وبلاگی (نقد فارسی) به این خطای ترجمه اشاره شده و نویسنده، خود عنوان فیلم را "جای رویش توت‌فرنگی وحشی" ترجمه کرده‌. و در توضیح ِ چرایی این عنوان (در واقع ذهن‌خوانی اینگمار برگمان) نتیجه‌گیری جالبی هم می‌کند:


این اشتباه در ترجمه، آن جا اهمیت می‌یابد که بدانیم توت‌فرنگی وحشی نمادی از تابستان، طبیعت، هوس و گناه است. درحالی‌که محل رویش این توت‌فرنگی‌ها که به‌طورمعمول جایی در انبوه جنگل و پر از خار و تیغ بوده و برای یافتن آن باید جست‌وجو نمود و هرگز کسی جای آن را به دیگری یاد نمی‌دهد، نمادی از جست‌وجو برای یافتن است

نکتهٔ جالب و ظریفی است. بااینکه با دستور زبان سوئدی هم می‌خواند اما اشتباه است. این کلمه در واقع یک کنایه است. سوئدی‌ها به یک کنج، محلی دنج و خاطره‌انگیز که برای هرکسی منحصربه‌فرد است می‌گویند Smultronstället  

جایی که روزگاری (احتمالا در کودکی و چه بسا هنوز هم) در آن احساس راحتی و امنیت داشتی. و این هر جایی می‌تواند باشد. ما در فارسی چنین کلمه‌ای برای این مفهوم نداریم. برای همین من صرفاً از "کنج خلوت" استفاده می‌کنم (که قطعاً درست و کافی نیست). گوشه‌ای از حیاط خانه، زیر یک آلاچیق در انتهای یک باغ، زیر میز آشپزخانه، گوشه‌ای از بالکن که با کارتون وسایل محصور شده ... همهٔ اینها برای یک نفر، می‌تواند آن جای دنج، آن کنج خلوت باشد. و برای همین هم منحصربه‌فرد است.

حدس می‌زنم که اولین بار این خطای مترجم آلمانی‌زبان بود (مدرکی پیدا نکردم) و این ترجمه ملاک سایرین شد و آن‌قدر تکرار شد که نهایتاً همه با این اشتباه همراهی کردند.

دومین اشتباه مترجم این بود که از یک سوئدی نپرسید!


منابع

http://lexin2.nada.kth.se/lexin/#searchinfo=both,swe_per,st%C3%A4llet;



نقد فارسی: توت‌فرنگی‌های وحشی
http://naghdefarsi.com/title/wild-strawberries/