تاریخچهٔ کانترتنور یا صدای زیر مردانه
اگر
عنوان نوشته را جدی گرفتهاید تمنا میکنم پیش از این که بلایی سر خودتان بیاورید اول
بقیه متن را بخوانید بعد تصمیم بگیرید.
احتمالا روزی موقع عوض کردن کانال تلویزیون، رادیو و یا در جایی چنین صدایی
را شنیدهاید:
با توجه به این که دیدن لینکهای یوتیوب در ایران
مشکل است سعی کردهام که دقیقاً همان قطعه یا چیزی خیلی شبیه آن را برای دانلود
بگذارم.
HENRY
PURCELL 1659
- 1695
Welcome Ode for James II: Sound the trumpet Download
Alfred & Mark Deller: countertenor
آنچه میشنوید مردی است که با صدای بسیار نازکی میخواند.
در طبقهبندی صداها به آن کانترتنور میگویند. زمانی نسبتا کوتاه است که این صدا
به جامعهٔ موسیقی برگشته است. اما داستان این صدا و حکایت عقیم شدن چیست؟
به وجود آمدن گروههای کر
یکی از ارکان موسیقی کلاسیک، موسیقی کلیسایی است که بخش اعظم آن شامل سرودهایی است که به مناسبتهای مختلف خوانده میشود. حتما در فیلمهای غربی دیدهاید که مردم در کلیسا به اتفاق هم سرود میخوانند. مضمون این سرود میتواند دعا، ندبه، سپاسگزاری و یا طلب بخشایش باشد. حتما توجه کردهاید که چقدر خوب و هماهنگ میخوانند. واضح است که آنها از کودکی با موسیقی و مفاهیم اولیهٔ "هماهنگی در خواندن با جمع آشنا" هستند. وجود این میزان سرود، خودبخود نقطهٔ حرکتی است برای به وجود آمدن گروههای حرفهایتر برای خواندن. به دنبالش آهنگسازان آن دوران تشویق میشدند که آثار متنوع و مفصلتری برای اجرا در کلیسا بنویسند که خودبخود نیازمند مجموعهٔ مفصلی از خوانندگان زن و مرد بود. به همین دلیل وجود گروه کر در کلیسا امری عادی و معمول است.
یکی از ارکان موسیقی کلاسیک، موسیقی کلیسایی است که بخش اعظم آن شامل سرودهایی است که به مناسبتهای مختلف خوانده میشود. حتما در فیلمهای غربی دیدهاید که مردم در کلیسا به اتفاق هم سرود میخوانند. مضمون این سرود میتواند دعا، ندبه، سپاسگزاری و یا طلب بخشایش باشد. حتما توجه کردهاید که چقدر خوب و هماهنگ میخوانند. واضح است که آنها از کودکی با موسیقی و مفاهیم اولیهٔ "هماهنگی در خواندن با جمع آشنا" هستند. وجود این میزان سرود، خودبخود نقطهٔ حرکتی است برای به وجود آمدن گروههای حرفهایتر برای خواندن. به دنبالش آهنگسازان آن دوران تشویق میشدند که آثار متنوع و مفصلتری برای اجرا در کلیسا بنویسند که خودبخود نیازمند مجموعهٔ مفصلی از خوانندگان زن و مرد بود. به همین دلیل وجود گروه کر در کلیسا امری عادی و معمول است.
زمانی که صدای زیر خیلی مد بود
اینطور به نظر میرسد که در سدههای میانه صدای زیر خیلی بیشتر مورد پسند
بود. خوانندگان مرد برای تولید
صدای زیر از روشی استفاده میکردند که به این نوع خواندن فالستو میگویند. سادهترین
توضیح برای این صدا این است که مردی سعی کند موقع خواندن صدایش را نازک کند، یا ادای خواندن یک
زن را در بیاورد، او تقریبا دارد به شیوهٔ فالستو میخواند. یکی از
معروفترین کسانی که به این شیوه میخواند بری گیب، یکی از برادران گروه بیجیز بود
BEE GEES: Staying alive Download
اشکال مهم این شیوه این است که
اولا دامنهٔ صدایی خواننده بسیار محدود است و بیش از یک اکتاو یا دو دانگ نمیشود؛
و دیگر این که خواندنی یکنواخت و بدون انعطاف است. به هر حال این صدا در گذشتههای
دور طرفدار بیشتری داشت و خوانندگان زیادی بودند که فالستوخوان بودند. امروزه کاربرد
آن خیلی کم شده است. اگر در موسیقی کلاسیک از آن استفاده شود بیشتر برای موقعیتهای
مضحک است.
CARL ORFF 1895-1982
Carmina
Burana: Olim lacus colueram Download
Philip Creech:
tenor
Chicago Symphony Orchestra & Chorus, Conduct: James Levine
تاریخچهٔ صدای پسربچهها در موسیقی
از دیرباز صدای پسران جوان در موسیقی کلیسایی خیلی
مورد توجه بوده. شاید دلیل آن روحانیت و آرامشی است که در این جنس صدا وجود دارد. قرنهاست که کلیساها
گروههای کر کودکان را دایر میکنند و از آنها در اجرای برنامههای موسیقایی خود
استفاده میکنند.
VIENNA BOYS CHOIR: Stille Nacht Download
طبیعتا صدای این پسربچهها در دوران بلوغ تغییر میکند
و بخشی از آنها پس از بلوغ، دیگر خواندن را کنار میگذارند.
سنت وحشتناکی در
اروپای قرون وسطی تا اواخر قرن نوزده وجود داشت و آن هم اخته کردن پسران خوشصدا
بود. با این کار کیفیت صدای آنها حفظ میشد. ریشهٔ این مرض از یک جملهٔ پل مقدس
شروع شد که زنها نباید در کلیسا حرف بزنند. این پایهای شد که قرنها بعد کلیسا
کار اخته کردن را به شکل برنامهریزی شده در دست گرفت. اما وجود چنین خوانندگانی
به پیش از این زمان برمیگردد.
اخته كردن در تاریخ و برخی نتایج آن
اختهکردن یکی از مجازاتهای معمول در تاریخ بود. البته بیش از آنکه اختهشدهٔ بدبخت مقصر بوده باشد، پدرش مقصر بود که یک خلافی کرده بود و حاکم مربوطه دستور داده بود که برای ادامه نیافتن نسل این خلافکار، وردستهای ناموس پسر بیچاره را از کار بیندازند.
اگر این کار پیش از دوران بلوغ صورت میگرفت، جریان
رشد فرد به کلی با جریان طبیعی تفاوت پیدا میکرد. به علت کمبود هورمون تستسترون،
نحوهٔ سخت شدن استخوانها در ناحیهٔ مفصل متفاوت بود و موجب میشد که اندام فرد
گاهی رشدی غیر معمول داشته باشد. منجمله رشد خیلی زیادتر استخوان دنده. این نکتهٔ
آخر در کنار بزرگ شدن حنجره (مثل هر بزرگسالی) و تمرینات مستمر، باعث پیدا شدن
تواناییهای منحصربهفردی در خواندن آن شخص میشد. آنها قدرت نفسگیری بسیار حجیمتری نسبت به زنان و مردان پیدا
میکردند و همچنین انعطاف صدایی کاملا
ممتازی داشتند.
یک نکتهء تاریخی
فکرش را بکنید اگه کریمخان زند یک کم ذوق موسیقی داشت و آغامحمدخان قاجار را
تشویق میکرد که برود آواز بخواند، چقدر تاریخ تغییر میکرد! تولد صدایی نو
با بالا رفتن سن این افراد، آنها ظاهر یک مرد را داشتند بجز صدای بسیار نازکشان و این که بدنشان مو نداشت. بعضی از این اختهشدگان که صدای خوشی داشتند بعدها مشهور شده و از درباری به دربار دیگر میرفتند و ایضاً از کلیسایی. صدای آنها ترکیبی بود از صدای زنانه و مردانه اما قویتر و با دامنهٔ صدایی وسیعتر. به این خوانندگان میگفتند کاستراتو (جمعش میشود کاستراتی) که احتمالا از لغت ایتالیایی
La castrazione: Castration
میآید که همان اختهشدن است. این اتفاق لزوماً با
اختهشدن شخص رخ نمیداد و بودهاند کسانی که به خاطر اختلال
هورمونی، هرگز به مرحلهٔ بلوغ نرسیدند و تجربه مشابهی را از سر گذراندند.
دسته گلی که
پل مقدس Saint
Paul به آب داد
ایشان که در فارسی پولس رسول نامیده میشود یکی از مهمترین
پایه گذاران کلیسای مسیحی هستند و مثل خیلی هم مسلکان دیگرش احتمالا با شنیدن صدای زن
از یاد خدا غافل میشد و بلکه هم بدتر. بنابراین جمله مشهوری صادر فرمودند: “بگذارید زنان در کلیسا ساکت باشند”. اثر مستقیم صوت زنانه بر برخی اندام جناب پل (که لقب
قدیس را هم یدک میکشد) موجب تخم لقی شد که قرنها همه را گرفتار کرد.
از آنجا که انشعاب در کلیسا با خود پولس شروع شد، بزودی دهها
(بعدا صدها) فرقهٔ مسیحی بوجود آمد که هر از چندی یکی از آنها به سراغ این فتوا میرفت
تا اینکه پاپ لئو چهارم در قرن نهم صراحتا تشکیل هر گونه گروه کر زنان در کلیسا را
ممنوع اعلام کرد.
در گذر زمان هر بار پاپی پیدا میشد که ارتباط گوشش با پایین تنهاش قوی بود، یکبار دیگر این فتوا را تمدید میکرد. آخرین عتیقه، پیو دهم بود که در ابتدای قرن بیستم بر این ممنوعیت صحه گذاشت. بالاخره پیو دوازدهم در ۱۹۵۸ با کلی اما و اگر و تبصره (که کمتر از شکیات نماز نیست) آواز خواندن زنان در کلیسا را آزاد اعلام کرد.
نتایج این فتوا در روند موسیقی زمان
نتایج این فتوا در روند موسیقی زمان
قدرت و
نفوذ چنین دستوراتی به میزان قدرتمندی اجراکننده بستگی داشت. وقتی کلیسا ضعیف میشد،
حتی حکمرانان کشیش هم (که هوس شنیدن موسیقی حسابی داشتند) فتوا را زیر سبیلی رد میکردند
و در گروههای موسیقی خود از کر زنان هم استفاده میکردند و حظش را میبردند. اما
بعدا که به برکت جنگهای صلیبی کلیسا به منتهای ثروت و قدرت رسید (و البته مردم
اروپا به منتهای فقر) فرامین کلیسای رم دیگر شوخی بردار نبود و لازمالاجرا شد تا
اینکه در قرن پانزده پاپ سیکستوس پنجم که کلا شهوت از گوشهایش میریخت هرگونه
آواز خواندن زنان چه در تئاتر یا هر گونه مکان عمومی را ممنوع اعلام کرد.
کلیسا و کاستراتو
کلیسایارتودکس از همان ابتدا از این صدا خیلی خوشش آمد. در کنستانتینوپل یا قسطنطنیه (که همان استانبول امروزی است) به سال چهارصد میلادی، در کر کلیسای سانتا سوفیا که مهمترین کلیسای ارتودکس زمان بود رسما از آنها استفاده شد و این کار تا فروپاشی امپراتوری بیزانس و تغییر نام کلیسا به مسجد ایاصوفیا ادامه داشت.
کلیسایارتودکس از همان ابتدا از این صدا خیلی خوشش آمد. در کنستانتینوپل یا قسطنطنیه (که همان استانبول امروزی است) به سال چهارصد میلادی، در کر کلیسای سانتا سوفیا که مهمترین کلیسای ارتودکس زمان بود رسما از آنها استفاده شد و این کار تا فروپاشی امپراتوری بیزانس و تغییر نام کلیسا به مسجد ایاصوفیا ادامه داشت.
Sancta Sophia, Ayasofya |
بر خلاف کلیسای ارتودوکس، کلیسای کاتولیک رسما تمایلی به
کاستراتو نشان نمیداد. دلیل آن هم منع شرعی
اختهشدن و تکفیر اختهکننده بود. با این وجود هر دوک و امیری (که ضمنا کشیش هم
بود) سعی میکرد تا کاستراتوها را در گروه کلیسای خودش داشته باشد. اما برای این
که از طرف کلیسای مرکزی مورد عتاب و خطاب قرار نگیرد، کاستراتوها را به نام
خواننده فالستو ثبتنام میکردند که مثل گوشت وسط شلهزرد، داد میزد که دروغ است
اما پدر بزرگوار هم که در رم لمیده بود و مواجبش به حد مکفی میرسید، به روی خودش نمیآورد.
با فروپاشی امپراتوری بیزانس و ضعیف شدن کلیسای آن،
کلیسای رم قدرتی منحصر یافت. رودربایستی را کنار گذاشت و باوجود منع شرعی، خودش بزرگترین
مشتری کاستراتو شده و به دنبالش خود سیستم اختهکنندگی را با وسعتی بیسابقه
اجرا کرد.
تاثیرگذاری کلیسا در موسیقی زمانه
اساسا چرخانندگان بساط موسیقی در اروپا، یا کلیسا بود و یا
دربار. بر صندلی ریاست بیش از نیمی از دربار هم کشیشان نشسته بودند. بنابراین کلیسا حتی
در تصمیمگیریهای موسیقایی هم قدرت مطلقهٔ اروپا محسوب میشد. بخش
اعظم موسیقی توسط موسیقیدانان کارمند کلیسا ساخته میشد. مقدار قابل توجهی از
آثار موسیقیدانان مستقل نیز، برای پیشکش یا به سفارش کلیسا تصنیف میشد. ارکسترها
هم همگی در تیول همین طبقه بود. در واقع فتوای سیکستوس گوششهوتی بیشترین لطمه را به سیستم موسیقی کلیسا وارد میکرد.
موسیقی دچار خلایی جدی شد و ناگهان نیمی از دامنهٔ صوتی را حذف شده دید.
کمبود خواننده
چه
کسی میبایست قسمتهای زیر را بخواند؟ پسرها؟ توانایی یک زن چهل سالهء
باتجربه با ریههایی سه برابر بچهها کجا و یک بچهء خواننده کجا؟
فالستوها چطور؟ چگونه صدایی یکنواخت و محدود، چنین دامنهء صدایی را با آن همه تکنیک پوشش بدهد؟
خودبخود بهترین
جایگزین میشد کاستراتو. از آن گذشته گروههای مستقل موسیقی مانند اپراخانهها هم
ناگهان از استفاده از زنان منع شدند. شوخی هم نداشت. طرف دیگر خیلی زور داشت و
راحت دستور میداد خاطی را به چهارمیخ بکشند. بنابراین آنها هم به مشتریان
کاستراتو اضافه شدند. اما تعداد این خوانندگان زیاد نبودند چرا که سیستم اخته کردن
به این منظور وجود نداشت و مگر هر ساله پسر خوش صدای چند پدر گناهکار اخته میشدند؟
گروه های کر کودکان کلیسا
همهٔ کلیساهای بزرگ تعداد بسیار زیادی کودک را اداره میکردند.
تقریبا همهشان فقیر بودند و خانوادهشان به امیدی که فرزندشان سرپناه بهتر و غذای
گرمی داشته باشد، آنها را برای خدمت، به شبانهروزی کلیسا میفرستادند. پس از آن
کلیسا سرپرستشان محسوب میشد و آنها دقیقا مانند یک خدمتکار وظایف متعددی
داشتند. یکی از وظایف ثابت این بچهها، شرکت در گروه کر بود. برای این کار آنها
تمرینات بسیار سخت روزمرهای داشتند. از صبح تا شب میبایست یا تمرین خواندن بکنند
و یا تئوری موسیقی بخواندند. در کنار آن، وظیفهٔ کمک به کشیشان و اجرای مراسم
مختلف و خیلی کارهای جزئی دیگر را هم داشتند.
زندگیشان سخت بود اما به هر حال تأمین بودند. خیلی
از موسیقیدانان
بزرگ، روزی در گروه کر کودکان کلیسا حضور
داشتند. انگیزهٔ اصلی کلیسا برای سرپرستی از این تعداد کودک، همین بخش گروه
کر
بود. اشکال اینجا بود که این کودکان تا به اوج تواناییشان میرسیدند، بالغ
میشدند
و صدایشان خراب میشد. همهٔ هزینههای این سالها، برای آوازخوان کردن
کودکان، با نشانههای بلوغ بر باد میرفت. تازه بعد از آن کلیسا میماند با
کلی بچه که دیگر
صدایشان بدرد نمیخورد. درست است که انگیزهٔ کلیسا اصلا معنویات است اما
برادری بجا، بزغاله دونهای هفت صنار.
تغییر روش
کلیسا مانده بود دست به چانهٔ کمبود صدای زیبا و زیر،
و کلی هزینه برای آموزش کودکانی که تنها چند سال کارایی داشتند. کشیشان متصدی موسیقی افتادند به جستجوی راه حل که دفعتا نگاه یکیشان افتاد به یکی از پسرهای گروه
کر و فکری شیطانی به ذهنش راه پیدا کرد (که همان فکر شیطانی همیشگی نبود) و سپس
گفت یا عیسی مسیح، خوب همینها را اخته میکنیم و خلاص. برای این که شبهیاخته شدن
و منع شرعی هم وجود نداشته باشد، پاپ کلمنت هشتم در نطقی که من اسمش را میگذارم
«فتوای منکه ندیدم» فرمودند برای تبعیت از فرمان پل مقدس مبنی بر لزوم سکوت زنان
در مجامع عمومی، میشود نتیجه گرفت که استفاده از کاستراتو بلامانع است به شرط آن
که عقیم شدنش بر اثر یک حادثه باشد.
نشان دادن این سوراخ دعا موجب شد که در زمانی کوتاه ناگهان تعداد بسیار قابل توجهی کاستراتو پیدا شدند که همگی در یک حادثه عقیم شده بودند. احتمالا «فتوای منکه ندیدم» موقعی به کلمنت الهام شده که داشته تاریخ میخوانده و او خیلی با صحنهٔ دست شستن پونتیوس پیلات حال کرده بود. فقط فراموش کرده بود که پیلات این معامله را با عیسی کرد و نتیجتا عیسی رفت بالای صلیب.
شبکهء اخته کردن
با کلاه شرعی کلمنت، استخدام علنی کاستراتوها سرعت گرفت. بیش از همه خود کلمنت و کلیسای رم در این کار فعال بودند و تنها بعد از چند سال، موضوع چنان لوث شد که دیگر اختهکردن نه تنها عملی قبیح و دوزخی نبود، بلکه در زمرهٔ کارهای مقدس و برای خدمت به کلیسا و پدر مقدس شمرده شد. بر در مغازههای مختلف و به خصوص قصابیها و سلمانیها با افتخار و صراحت نوشته شد: "اختهکردن برای کر کلیسای پدر مقدس انجام میشود". کلیساهای کاتولیک در سرتاسر اروپا شروع به استخدام پسربچههای اختهشده کردند و بزرگترین مشتری هم نمازخانهٔ سیکستین و کر کلیسای جامع سنتپیتر بود. یعنی دقیقا محل اقامت پاپ.
در آن
دوران تصویری که از یک پسربچهٔ اختهشده ساخته شد چیزی شبیه به یک راهب بود که خود
را وقف مسیح کرده. تقریبا همهٔ بچههایی که این گونه سلاخی شدند، از خانوادههای بسیار
فقیری میآمدند. اگر صدای بچهای کمی زیبا به نظر میرسید اختهشدنش گزینهٔ محتملی
برای خانواده میبود. شکمی گرسنه از سفرهٔ خانه کم میشد، عملی الهی انجام شده بود
که اجر اخروی آن برای پدر و مادر محفوظ بود و ضمنا این شانس هم وجود داشت که آن بچه،
خوانندهٔ حرفهای و مشهوری شود که در این صورت میتوانست به خانوادهاش کمک هم بکند.
چنین
ذهنیتی، با حمایت کامل کلیسا موجب شد که در قرن شانزده تا هجده هر ساله نزدیک به چهار
هزار پسر هفت تا نه ساله عقیم شدند.
سرنوشت غمناک اخته شدگان
آمار دقیقی از نتیجهٔ این جراحیهای بدون کنترل وجود
ندارد. تلفات کودکان به تجربه و روش سلمانی یا قصاب مربوطه بستگی داشت اما در اغلب
نوشتهها به ده تا هشتاد درصد مرگ ناشی از عفونت یا سایر عوارض جراحی اشاره میشود
که آماری ترسناک است. دردناکتر این است که هیچ تضمینی وجود نداشت که این کودکان
نهایتا خواننده از آب در بیایند، در واقع اصلا هم موفق نمیشدند. بعد از چندین سال
آموزش و نهایتا شکست، کلیسا به خدمت آنها پایان میداد و این نوجوان بدون آینده
را از سر خود باز میکرد. عدهٔ کمی به عنوان خدمتکار در بخشی از سازمان کلیسا
مشغول به کار میشدند. تعداد انگشتشماری اجازه پیدا کردند که کشیش شوند و بقیه به
امان خدا رها شدند. تقریبا یک درصد از آنها به خوانندهٔ حرفهای تبدیل شدند، تنها
یک درصد.
مسئولیت تاریخی کلیسا
با گذشت زمان و آشکار شدن نتایج هولناک این عمل وحشیانه، به تدریج اعتراضات و انتقادات شروع شد. واتیکان چندین قرن تلاش کرد که هیچ مسئولیتی در برابر این فاجعه انسانی به عهده نگیرد اما حمایت علنی و عملی کلیسا از این تجارت جایی برای انکار باقی نمیگذاشت. با آغاز قرن نوزدهم ذائقه اپراخانهها تغییر کرد و دیگر صدای کاستراتو اهمیت خود را از دست داد. به این ترتیب یکی از منابع تقاضای این صدا حذف شد اما کلیسای کاتولیک به مدت یک قرن به عنوان تنها خریدار اجازه داد تا چرخ این عمل شقاوتآمیز بچرخد.
در نیمهٔ قرن هجدهم پاپ بندیکت چهاردهم به ظالمانه بودن عقیمسازی اشاره میکند اما خود از دادن حکم ممنوعیت آن خودداری میکند و میگوید که
نگران است با حذف کاستراتوها، مردم دیگر به کلیسا نیایند.
میزان شراکت کلیسا در این
کار با درز اسناد محرمانهٔ واتیکان ابعاد بزرگتری یافت. در این اسناد اشاره میشود
که واتیکان تحقیقات گستردهای در مورد نحوهٔ عقیمسازی، سن مناسب و تأثیر آن بر
نوع صدایی که بعدا تولید میشود، داشته است.
اگر بشود با «فتوای منکه ندیدم» چندین قرن وحشیگری را زیرسبیلی رد کرد، نمیشود با فتوای «شما هم نفهمیدید» از بار مسئولیت گریخت.
پایان کاستراتوها
در ۱۸۷۰ دولت ایتالیا اختهکردن را غیرقانونی اعلام کرد. هشت سال بعد لئو سیزدهم استخدام کاستراتی جدید را برای کلیسا ممنوع کرد. با شروع قرن بیستم معدودی کاستراتی به شغلشان در کلیسا ادامه میدادند. آخرین آنها الساندرو مورشی بود که در سال ۱۹۱۳ رسما بازنشسته شد. پاپ ژانپل دوم که جزو معدود پاپهای شجاعی بود که سعی نکرد خطاهای انکارناپذیر کلیسا را لاپوشانی کند، از سال ۱۹۹۸ الی ۲۰۰۰ مجموعهٔ مفصلی از خطاهای دوهزار سالهٔ کلیسای کاتولیک را منتشر کرد و در آن رسما معذرتخواهی کرد.
اگر بشود با «فتوای منکه ندیدم» چندین قرن وحشیگری را زیرسبیلی رد کرد، نمیشود با فتوای «شما هم نفهمیدید» از بار مسئولیت گریخت.
پایان کاستراتوها
در ۱۸۷۰ دولت ایتالیا اختهکردن را غیرقانونی اعلام کرد. هشت سال بعد لئو سیزدهم استخدام کاستراتی جدید را برای کلیسا ممنوع کرد. با شروع قرن بیستم معدودی کاستراتی به شغلشان در کلیسا ادامه میدادند. آخرین آنها الساندرو مورشی بود که در سال ۱۹۱۳ رسما بازنشسته شد. پاپ ژانپل دوم که جزو معدود پاپهای شجاعی بود که سعی نکرد خطاهای انکارناپذیر کلیسا را لاپوشانی کند، از سال ۱۹۹۸ الی ۲۰۰۰ مجموعهٔ مفصلی از خطاهای دوهزار سالهٔ کلیسای کاتولیک را منتشر کرد و در آن رسما معذرتخواهی کرد.
موضوع عقیم سازی یکی از موارد پوزشخواهی بود.
کاستراتوهای مشهور تاریخ و آهنگسازان
عدهٔ کمی از این خوانندگان، خیلی خیلی مشهور و ثروتمند شدند. معروفترین آنها فارینللی بود که کار کردن با او آرزوی هر اپراخانهای بود و حضورش در هر درباری موجب افتخار پادشاه مربوطه بود. دیگری سهنهسینو بود که آهنگساز بزرگ گئورگ فردریک هندل با او همکاری طولانی مدتی داشت.
یکی از کاستراتوهای بسیار مشهور قرن هجدهم جیوانی مانزولی بود که دینی ویژه به گردن تاریخ موسیقی دارد. در دورهای کوتاه اما بسیار پربار او معلم موتزارت شد. موتزارت هیچ وقت آموزش موسیقی درست و حسابی ندید و پدرش بیشتر بر روی نوازنده کردن او کار کرد. در سفر موتزارت به انگلستان، یوهان کریستین باخ معروف به باخ لندنی (آخرین پسر باخ کبیر) و مانزولی طی دروسی بسیار فشرده، دانش تئوریک موتزارت را به شکلی اساسی ارتقا دادند.
آخرین کاستراتو هم الساندرو مورشی معروف به «فرشتهٔ رم» بود
که در سال ۱۹۲۲ درگذشت. تنها صدای موجود از یک کاستراتی صدای مورشی است که در دو
نوبت ۱۹۰۲ و ۱۹۰۴ بر روی صفحه ضبط شده. اگرچه همان زمان هم همگی اذعان داشتند که
در این سالها صدای مورشی با دوران اوجش فاصله داشته اما به هر حال موقعیت مغتنمی
است که بشنویم صدایی را که دیگر هرگز تولید نشد.
BACH/GOUNOD: Ave Maria
آثار مشهور برای کاستراتی
اپرانویسان بزرگی مانند گلوک، هندل و روسینی آثار زیادی را برای کاستراتوها نوشتند. موتزارت و هایدن هم در اپراهایشان از این صدا استفاده کردند. بعد از کنار گذاشته شدن کاستراتوها، معمول این بود که زنان خوانندهٔ سوپرانو با لباس مردانه این قطعات را اجرا کنند. اما اجرای برخی از این آثار برای زنان هم ممکن نبود و به تدریج بخشی از این آثار سالها به باد فراموشی سپرده شد. تا این که در اواسط قرن بیستم دوباره شروع کردند به بازسازی این صدا. جزو پیشگامان این کار آلفرد دللر خواننده بزرگ انگلیسی بود که در ابتدای نوشته، اجرایی از او را با پسرش مارک دیدید.
صدای زیبای دللر دقیقا مانند کاستراتوها نبود اما به آن شباهت نسبتا زیادی داشت. دللر ضمنا توانست با تمرینات ویژه ، بخش قابل توجهی از آن دامنهٔ صدایی را بازسازی کند.
نام این
صدای جدید کانترتنور گذاشته شد. استقبال مردم از این صدای زیبا موجب شد که
خوانندگان مستعد به تمرین در این محدودهٔ صدایی رو بیاورند. با آموزشهای نوین،
امروزه خوانندگان نسبتا زیادی در سطح جهانی فعالیت میکنند. چند اثر زیبا را با
صدای آنها برایتان میگذارم.
یکی از زیباترین آریاهای یوهان سباستیان باخ از پاسیون
سنت ماتیوس با صدای مایکل چنس
Michael Chance: countertenor,
English Baroque Soloists, John Eliot Gardiner: conduct
Michael Chance, The Brandenburg Consort, Roy Goodman: conduct
Michael Chance, The Brandenburg Consort, Roy Goodman: conduct
اثر بعدی یکی از مشهورترین آریاها از اپرای خشایارشاه اثر هندل است با صدای آندریاس شوول
GEORGE FRIDERIC HANDEL 1685-1759
Xerxes HWV 40, Aria: Ombra mai
fu Download
Andreas Scholl, countertenor, Akademie für Alte Music Berlin
منابع
The Society of St. Pius X
The Castrati-Mutilation in the Name
of Religion
Women and sacred ministry
Wikipedia:
Castrato
Wikipedia: Falsetto